کد مطلب:134759 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:263

قیام مردم مدینه
قیام مدینه، واكنش دیگری نسبت به شهادت امام حسین (ع) بوده است. اما در این جا شاهد نوع دیگری از قیام هستیم؛ قیامی متفاوت با قیام توابین هم از جهت انگیزه و هم از جهت اهداف. انگیزه های این قیام، انتقام جویانه نبوده است؛ بلكه قیامی به قصد نابودی حكومت ستمگرانه و منحرف از دین بوده است. شكی نیست كه شعله ی این قیام آماده ی برافروختن بوده است ولی منتظر بهانه ای برای انفجار و شعله ور شدن بود. مهمترین عامل شعله ور شدن این قیام، شهادت امام حسین (ع) بوده است؛ چون زینب سلام الله علیها، پس از رسیدن به مدینه به زمینه سازی قیام و بسیج مردم و شورش علیه حكومت یزید پرداخت؛ تاجائی كه عمرو بن سعید اشدق، عامل یزید در مدینه از نابودی حكومت بیمناك شده بود و به یزید درباره ی فعالیت زینب (س) چنین نوشت:

«وجود زینب (س) در میان مردم مدینه، تحریك كننده است؛ چون او فصیح و سخنور، خردمند و باهوش است.او و همراهانش عزم قیام برای انتقام خون حسین (ع)


دارند» [1] یزید هم به او نوشت كه میان او و مردم جدایی افكند.

عامل اصلی شعله ور شدن قیام ورود گروهی از مردم مدینه نزد یزید بوده است! عثمان بن محمد بن ابی سفیان، فرماندار مدینه، گروهی از مردم مدینه را نزد یزید فرستاد كه در میان آنها، عبدالله بن حنظله ی انصاری (غسیل الملائكة) عبدالله بن ابی عمرو بن حفص بن مغیریه ی مخزومی، منذر بن زبیر و بزرگانی از مردم مدینه بوده اند. آنها نزد یزید آمدند. یزید آنها را با احترام پذیرفت و به آنان پاداش داد. همه ی آنها جز منذر بن زبیر به مدینه بازگشتند. وقتی منذر به عراق آمد و آن گروه هم به مدینه رسیدند، در میان مردم مدینه ماندند و به بازگویی عیبهای یزید پرداختند.می گفتند ما از نزد مردی آمدیم كه دین ندارد، شراب می نوشد و تنبور می زند و خنیاگران نزد او می نوازند و سگ بازی می كند و دزدان و راهزنان برای او قصه می گویند؛ ما او را خلع نمودیم. عبدالله بن حنظله برخاست و چنین گفت:

«از پیش مردی نزد شما آمده ام كه اگر فقط فرزندان آنها را نمی یافتم، حتما با او به مبارزه می پرداختم؛ او به من احترام گذاشت و به من صله داد؛ ولی من تنه برای این كه قدتری به واسطه ی آن كسب نمایم، پذیرفتم».

مردم او را خلع نمودند و با عبدالله بن حنظله غسیل بر خلع یزید بیعت كردند و عبدالله را به ولایت و سرپرستی شان پذیرفتند.

اما منذر بن زبیر به مدینه آمده بود، از كسانی است كه مردم را علیه یزید تحریك می كرد و می گفت:

«او صد هزار به من جایزه داد؛ به خدا قسم آن چه او با من كرد، مانعم می شود تا رفتارش را به اطلاع شما برسانم. به خدا قسم او شراب می نوشید؛ به خدا قسم او همچنان مست بود تا این كه از نماز فارغ شود».


او نیز همچون یارانش بر یزید عیب گرفت و حتی شدیدتر از آنها.

مدینه علیه حكومت بنی امیه سر به شورش برداشت و قیام كنندگان عامل یزید و امویان را بیرون كردند. تعداد آنها حدود هزار نفر بوده است. وعده و وعید هم در بازداشتن شان از شورش سودی نبخشید. اما قیام به واسطه ی لشكری از شام به طرز وحشیانه ای قلع و قمع شد. فرمانده سپاه اموی، مسلم بن عقبه مری، مردم را به بیعت با یزید و سپردن جان و مال و خانواده شان به او، فرا می خواند. [2] .

یزید از دنیا رفت ولی ارتش او همچنان به سركوب قیام ابن زبیر در مكه مشغول بود. وقتی از سركوب قیام مدینه فارغ شد، ابن زبیر بعد از شنیدن خبر شهادت امام حسین (ع) مخالفت را آشكار نمود. البته قیام ابن زبیر را نمی توان ادامه ی قیام امام حسین (ع) به شمار آورد. ابن زبیر را می توان زمینه ساز قیام، قبل از قیام امام حسین (ع) به حساب آورد. در ضمن اغراض شخصی او عامل و انگیزه ی انقلاب بوده است. او امام (ع) را رقیبی مهم به حساب می آورد. وقتی كه خبر شهادت امام (ع) به مردم مكه رسید، یارانش نزد او رفتند و گفتند: بیعتت را آشكار كن. چون پس از شهادت حسین (ع) كسی نیست كه با تو در امر حكومت به مخالفت بپردازد. ولی ابن زبیر به آنها گفت: شتاب مكنید [3] اما در سال 65 هجری مردم حجاز، عراق، شام و الجزیره با او بیعت كرده بودند. [4] .

بدون تردید، پاسخ مثبت مردم به قیامی كه ابن زبیر به آن فرا می خواند، ناشی از این روحیه ی جدیدی بود كه قیام خونین امام (ع) در دل و جان توده ی مردم برانگیخته بود. گفتیم كه چگونه توابین در كوفه بر حكومت بنی امیه تأثیرگذار بوده اند؛ به گونه ای كه مردم را به پذیرش حكومت ابن زبیر آماده نموده بودند و عامل بنی امیه در عراق را طرد كردند.



[1] جعفر النقدي، زينب الكبري، چاپ نجف، ص 120 تا 122، به نقل از النسابة العبيدي در كتاب «أخبار الزينبات» و دكتر بنت الشاطي در كتاب «بطلة كربلاء».

[2] طبري [در باب قيام مدينه] ج 4، ص 366 تا 381.

[3] همان، ص 364.

[4] همان، ص 408.